مدح و مناجات با امام موسی کاظم علیهالسلام
ما جز به نگاهت به کسی دل نسپاریم در دل گرهی جز سر زلف تو نداریم جز خاک تو بر جای دگر سر نگذاریم بیزمزمهات یکسره بیصبر و قراریم هر لـحـظـۀ ما شـور تـمـنای تو باشد در دیـدۀ مـا شــوق تـولای تـو بـاشـد ای آن که ملک بوده به درگاه تو دائم جـبریل شده بر حرم و کوی تو خادم در عشق نباشد به جز از مهر تو لازم عالم به فدایت شود ای حضرت کاظم محـبـوب خـدایی و منم عاشق رویت گر چه همه را قبله بُوَد روی نکویت ای آنکه جهان است همه تحت پناهت مولای کـریـمی و دلـم هست گـواهت ای کاش شود قسمت من نیمهنگـاهت نـوری و عـدو تاب نـدارد رُخِ ماهت یک لحظه تو را دیدن و پس لذت یک عمر یک لحظه جدایی ز تو و حسرت یک عمر آوازۀ عـشـق تـو بـه افــلاک رسـیـده در سجده سرت یکسره بر خاک رسیده بر سلـسله خونت ز دلی چاک رسیده بـالای سـرت بـانـوی غـمناک رسیده بر جد تو گر نیزه و شمـشیر کـشیدند بر قلب تو از زخم زبان تـیر کـشیدند جز مهر تو در خـاطـرهها یاد نداریم جـز زمــزمـۀ نـام تـو فـریـاد نـداریـم ما غـیـر رضـای تو که امـداد نـداریم جز در حـرمش پـنجـره فـولاد نداریم ما را برسان تا حرم خود ز خراسان از مشهد او تا حـرمت پر بکـشد جان |